معنی دق دق کوفتن، کوبیدن، دکصدایی که از برخورد دو چیز به هم ایجاد می شودشکستن، نرم کردن، ریز ریز کردندر عربی نوعی پارچۀ لطیف و نفیس که مصری و رومی آن معروف بوده مثلاً دق مصری، دق رومی تصویر دق فرهنگ فارسی عمید