معنی در انداختن در انداختن درگیر کردن، انداختن، افکندن، به درون افکندن، شروع کردن، آغازکردن تصویر در انداختن فرهنگ فارسی عمید
سر انداختن سر انداختن حرکت دادن و جنباندن سر به هر طرف از روی تکبر و مستی و شور و حال فرهنگ لغت هوشیار
بر انداختن بر انداختن برافکندن، از میان بردن، نابود کردن، رسم و عادت یا قانونی را از بین بردن فرهنگ فارسی عمید