معنی داغ دار - فرهنگ فارسی عمید
معنی داغ دار
- داغ دار
- دارای داغ، چیزی که در آن اثر داغ و لکه باشد، کنایه از داغ دیده، مصیبت زده
تصویر داغ دار
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با داغ دار
باغ دار
- باغ دار
- دارندۀ باغ، باغ خدا، صاحب باغ، آنکه باغداری کند، دارای باغ، (یادداشت مؤلف)، مالک باغ
لغت نامه دهخدا
داغ داغ
- داغ داغ
- دارای نشانها و لکه ها و خطوط برنگی خلاف رنگ متن
لغت نامه دهخدا
دماغ دار
- دماغ دار
- سرخوش و تازه دماغ. (آنندراج) :
شاهی است زنبق از می عشرت دماغ دار.
شفیع اثر (از آنندراج).
، ظاهراً به معنی مغرور و متکبر است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا