معنی دارالسلطنه - فرهنگ فارسی عمید
معنی دارالسلطنه
دارالسلطنه
محل اقامت پادشاه، پایتخت، شهری که مرکز سیاسی یک کشور و محل اقامت پادشاه یا رئیس جمهوری و هیئت دولت باشد، تختگاه، دارالملک، سواد اعظم، دارالخلافه، عاصمه
تصویر دارالسلطنه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با دارالسلطنه
دارالسلطنه
دارالسلطنه
پایتخت. دارالخلافه، لقب تبریز، لقب اصفهان، لقب تهران، قزوین. و آن را باب الجنه نیز گویند، لقب کابل، لقب لاهور. ، لقب هرات. (مسکوکات ایران رابینو ص 98)
لغت نامه دهخدا
دار السلطینه
دار السلطینه
سرای پادشاه قصر سلطنتی، پایتخت مملکت (در زمان صفویان تبریز اصفهان و قزوین را بدین نام می خواندند)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.