مُرَکَّب اَز: ب + راه + افکندن، براه انداختن. بیدار کردن و راه نمودن. (آنندراج) : رگ خواب است از افسردگیها رشته را تنگم به هوئی این گران خوابان غفلت را براه افکن. (آنندراج)
فرود آوردن و خوابانیدن خیمۀ استاده. (آنندراج) : بیفکن خیمه تا محمل برانند که همراهان این منزل روانند. ، برپا کردن خیمه. کنایه از توقف کردن و اقامت کردن در مکانی. (از آنندراج)