معنی حنظل - فرهنگ فارسی عمید
معنی حنظل
- حنظل حَنظَل
- میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، پژند، پهنور، پهی، شرنگ، فنگ، کرنج، کبست، گبست، کبستو، خربزۀ ابوجهل، هندوانۀ ابوجهل، ابوجهل، حنظله، علقم میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، پَژَند، پَهنور، پَهی، شَرَنگ، فَنگ، کَرَنج، کَبَست، گَبَست، کَبَستو، خَربُزِۀ اَبوجَهل، هِندِوانِۀ اَبوجَهل، اَبوجَهل، حَنظَلِه، عَلقَم
فرهنگ فارسی عمید