معنی چوشیدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی چوشیدن
- چوشیدن
- مکیدن، چیزی را میان دو لب گذاشتن و آنچه را در آن است به داخل دهان کشیدن، مزیدن، چوشیدن، چوشدن
تصویر چوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با چوشیدن
چوشیدن
- چوشیدن
- مکیدن. (جهانگیری) (برهان) (غیاث اللغات) (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام). مکیدن و امتصاص نمودن. (ناظم الاطباء). در سنسکریت چوش بمعنی مکیدنست که در اردو چوسنا شده است. (فرهنگ نظام). مزیدن. میکیدن. چنانکه حجام شاخ را. (یادداشت مؤلف). در افغانستان امروز هم بجای مکیدن چوشیدن گویند: الملحان، آنکه پستان شتر بچوشد تا آواز دوشیدن نشنوند. ضغیل، بانگ چوشیدن حجام شیشه را. (مهذب الاسماء). رجوع به چوشدن و مکیدن شود
لغت نامه دهخدا