جدول جو
جدول جو

معنی تراشکاری

تراشکاری
شغل و عمل تراشکار، کارگاهی که در آنجا اشیای فلزی را تراش می دهند
تصویری از تراشکاری
تصویر تراشکاری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تراشکاری

تراشکاری

تراشکاری
عمل تراشکار، چون خواهند ابزاری سازند و یا قطعۀ فرسودۀ ماشینی را عوض کنند قطعۀ آهن یا پولادی را در ماشین های مخصوصی قرار دهند و با دقت کافی و تراشیدن آن قطعه از آهن و پولاد ابزار مورد نظر را سازند. رجوع به تراشکار شود
لغت نامه دهخدا

تراشکار

تراشکار
کسی که آلات و ابزار آهنی را بوسیله ماشین مخصوص تراشد
تراشکار
فرهنگ لغت هوشیار

تراشکار

تراشکار
آنکه در کارخانه متصدی تراشیدن آهن و پولاد است
لغت نامه دهخدا

خرابکاری

خرابکاری
ریهیدن تباهیگری، تباه کردن مورجنیتاری ایجاد فساد و تباهی (در امور و ساختمانها)
فرهنگ لغت هوشیار

تراش کار

تراش کار
کسی که پیشه اش تراش دادن فلزات با ماشین یا سوهان است
تراش کار
فرهنگ فارسی عمید