معنی پوست کنده پوست کنده جانور یا میوه که پوست آن را کنده باشند، کنایه از سخن صریح، آشکار، بی پرده، برای مثال چرا چون گل زنی در پوست خنده / سخن باید چو شکّر پوست کنده (نظامی۲ - ۱۴۰) تصویر پوست کنده فرهنگ فارسی عمید