معنی پنبه بز پنبه بز پنبه زن، آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، حلّاج، پنبه وز، ندّاف، الباد تصویر پنبه بز فرهنگ فارسی عمید
پنبه بز پنبه بز پنبه وَز. پنبه زن. کسی که پنبه از هم باز کند. حلاج. نداف: پنبه بزی فاش کرد یک نکت از سر عشق در همه عالم فتاد شور از آن مسئله. نزاری قهستانی لغت نامه دهخدا
پنبه وز پنبه وز پَنبِه زَن، آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، نَدّاف، حَلّاج، پَنبِه بَز، اِلباد فرهنگ فارسی عمید
پنبه وز پنبه وز پنبه زن. پنبه بز. حلاّج. نداف. (برهان قاطع) : سر انا الحق نبود در سر هر پنبه وز لایق حلاج بود مرتبۀ دار عشق. نزاری قهستانی (از جهانگیری) لغت نامه دهخدا
پنبه زن پنبه زن آنکه پنبه را با کمان زند تا زواید را بیرون کند و پنبه را برای انباشتن در لحاف و توشک آماده سازد پنبه بز پنبه وز بهین بهینه حلاج نداف فرهنگ لغت هوشیار