جدول جو
جدول جو

معنی پرتوشناس

پرتوشناس
کسی که در تشخیص بیماری ها از طریق پرتونگاری تخصص دارد، رادیولوژیست
تصویری از پرتوشناس
تصویر پرتوشناس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پرتوشناس

پرتوشناس

پرتوشناس
کسی که با دستگاه پرتو شناسی کار کند رادیولوژیست رادیولگ
پرتوشناس
فرهنگ لغت هوشیار

پرتوشناسی

پرتوشناسی
مطالعه و تشخیص مرض با استفاده از اشعۀ مجهول، رادیولوژی
پرتوشناسی
فرهنگ فارسی عمید

پرتوشناسی

پرتوشناسی
به کار بردن اشعه ایکس برای تشخیص و معالجه امراض، رادیولوژیوی
پرتوشناسی
فرهنگ فارسی معین

پرتو شناسی

پرتو شناسی
تشخیص مرض با استفاده از اشعه مجهول (رادیولوژی)
پرتو شناسی
فرهنگ لغت هوشیار

پرروشنان

پرروشنان
مصحف ویرویشنیکان. مؤمنان. رجوع به بَررَوِشنان و پرپروشان شود
لغت نامه دهخدا

ارتوناس

ارتوناس
بیونانی، طین قیمولیا یعنی گِل ِ جزیره سیمل که امروز آن جزیره را ارژان تی یر نامند و در بصره این خاک را طین الحر خوانند و آن بر سه گونه است: طین ارمنی و طین سلجماسه و طین اشبانیا (اسپانیول) و گاه از طین قیمولیا، طین سیراف را خواهند. رجوع به طین قیمولیا و ترجمه ابن بیطار (لکلرک) ج 2 ص 423 دو سطر به آخر مانده شود
لغت نامه دهخدا