جدول جو
جدول جو

معنی پالوازه

پالوازه
تاب، نوعی وسیلۀ بازی شامل رشته ای محکم و نشیمنگاهی آویزان در وسط آن که کمی بالاتر از سطح زمین قرار دارد و در هوا به جلو و عقب حرکت می دهند، اورک، نرموره، گواچو، آورک، بازپیچ، بازام، سابود، بادپیچ
تصویری از پالوازه
تصویر پالوازه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پالوازه

پالوازه

پالوازه
تاب که آویزند و زنان و کودکان بر آن نشینند و در هوا آیند و روند
پالوازه
فرهنگ لغت هوشیار

پالوازه

پالوازه
تاب که آویزند و کودکان و زنان بر آن نشسته در هوا آیند و روند. (از شعوری)
لغت نامه دهخدا

پالوانه

پالوانه
پَرَستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
بَلوایه، چِلچِله، پَرَستوک، بالوایه، بَلَسک، خَطّاف، باسیج، پَرَستُک، فَرَشتو، اَبابیل، فَرَستوک، فراستوک، فراشتوک
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاوَن، پالایه، تُرُشی پالا، راوَق
پالوانه
فرهنگ فارسی عمید

پالوانه

پالوانه
صافی، آبکش، ظرف فلزی سوراخ سوراخ که با آن چیزها را صاف کنند، پالونه، پالاوَن
پالوانه
فرهنگ فارسی معین

بالوازه

بالوازه
بادپیچ. (آنندراج). بازیچۀ اطفال که الاکلنک نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا