جدول جو
جدول جو

معنی بدلهجه

بدلهجه
آنکه لهجه اش خوب نباشد، کسی که بد حرف بزند و کلمات را بد ادا کند
تصویری از بدلهجه
تصویر بدلهجه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بدلهجه

بد لهجه

بد لهجه
بد گویش آنکه سخن را بد ادا کند، بد زبان بد دهان، بد خواه بد نیت
بد لهجه
فرهنگ لغت هوشیار

بالشجه

بالشجه
بالشتک. صورتی و یا تعریبی است از بالشچه. بالشتچه. بالش کوچک. بالش خرد. بالش خرد که اگریم گویند. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192).
لغت نامه دهخدا

بالوجه

بالوجه
دهی است از دهستان حسن آباد بخش کلیبر شهرستان اهر که در 33 هزارگزی باختری کلیبر و 25 هزار و پانصدگزی شوسۀ تبریز به اهر واقع است ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 272 تن سکنه، آب آنجا از رود خانه مردانقم و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و میوه و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان گلیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

بدیهیه

بدیهیه
مؤنث بدیهی: امور بدیهیه. ج، بدیهیات. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا