جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، هرکاره، راید، رافع، ایشه، متجسّس، خبرکش، زبان گیر، منهی
نوعی گیاه از تیره نعناعیان با گلهای سفید یا گلی برگهای کوچک متقابل بیضوی و نوک تیز بدرازی یک سانتیمتر صعتر سعتر پودینه صحرایی یا آویشن شیرازی یا آویشن کوهی مزرنگوش وحشی
تکه شیشه ای که با جیوه پشت آن را پوشش می دهند تا بتوان صورت هر چیزی را به واسطه نور در آن منعکس کرد، مجازاً هر چیز صاف و براق، دل عارف آیینه عیب شکستن: ترک عیب جویی کردن