جدول جو
جدول جو

معنی اطایب

اطایب
اطیب ها، پاک ترها، پاکیزه ترها، خوشبوتر ها، حلالتر ها، جمع واژۀ اطیب
تصویری از اطایب
تصویر اطایب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اطایب

اطیاب

اطیاب
چیزی را طیب و خوش یافتن. (از اقرب الموارد). طیب یافتن چیزی را. (از متن اللغه). چیزی پاک آوردن. (لغت خطی). و در تعجب گویند: ما اطیبه و ما ایطبه. (از اقرب الموارد). و رجوع به اطابه شود
لغت نامه دهخدا

اطیاب

اطیاب
جَمعِ واژۀ طیب. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به طیب شود. جَمعِ واژۀ طیب، بوی خوش و حلال. (آنندراج).
- سلالهالاطیاب، سلاله و ذریۀ پاکان
لغت نامه دهخدا

اطائب

اطائب
اَطایب. صاحب منتهی الارب در ذیل مطائب آرد: بهترین و برگزیدۀ هر چیزی، واحد ندارد. اطائب مثله یا مطائب در خرمای تر و مانند آن و اطائب در شترهای کشتنی. و منه: اطعمنا من اطائبه. (منتهی الارب). نیکوترین قسمتهای گوشت شتر نحرشده. (ناظم الاطباء). رجوع به مطائب شود، محافظ و رئیس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

اطایف

اطایف
اُطائف. موضعی است در شعر مرقش:
بودک ما قومی اذاما هجوتهم
اذا هب فی المشتاه ریح اطائف.
(از معجم البلدان) (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا