جدول جو
جدول جو

معنی همقد

همقد
دو یا چند تن که قد آنان یک اندازه باشد، هم بالا، برابر، هم قامت
تصویری از همقد
تصویر همقد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با همقد

هم قد

هم قد
همبالا چو قدویس بت پیکر چنان شد که هبالای سر و بوستان شد (گرگانی ویس و رامین) دو یا چند کس که قد آنان بیک اندازه باشد: هر دو همبازی و هم قد بودند راه یک مدرسه می پیمودند. (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار

همود

همود
فرومردن آتش یا رفتن حرارت آن. (اقرب الموارد) ، مردن قوم از گرسنگی
لغت نامه دهخدا

همند

همند
دهی است از بخش خوسف شهرستان بیرجند که 228 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و پنبه و کار مردم چوب فروشی و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

همقی

همقی
نوعی از رفتار، یعنی گاهی به چپ خمیدن در رفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

همقع

همقع
مرد گول، برِ درخت تنصب، برِ عضاه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا