جدول جو
جدول جو

معنی نغنخواد

نغنخواد
زنیان، گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعم کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینان، زینیان، نینیا، ساسم، جوانی، نغن، نغنخوٰالان، نانخوٰاه، نان خوٰاه
تصویری از نغنخواد
تصویر نغنخواد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نغنخواد

نغنخواد

نغنخواد
نغن. زنیان. نانخواه. (برهان قاطع). تخمی باشد که بر روی نان ریخته بپزند. و در دفع برودت و نفخ بغایت مفید است:
شعر مرا هرآینه از هزل چاشنی
باید بجای بلبل و گشنیز نغنخواد.
سوزنی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

نانخواه

نانخواه
زِنیان، گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعمِ کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینان، زینیان، نینیا، ساسِم، جِوانی، نَغَن، نَغنَخوٰاد، نَغنَخوٰالان، نان خوٰاه
نانخواه
فرهنگ فارسی عمید

نانخواه

نانخواه
گدا. گدائی کننده. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). نانجوی. (آنندراج). آنکه نان طلبد. دریوزه گر:
خر بد کیست خرسر شاعر
خر نانخواه مام و مولی باب.
سوزنی.
شاه را بر گدا چه ناز رسد
چون گدا نیز شاه نانخواهی است.
ابن یمین
لغت نامه دهخدا

نانخواه

نانخواه
تخمی است خوشبوی که بر روی نان ریزند. (انجمن آرا) (آنندراج) : نانخه. طالب الخبز. تخمی است خوشبوی که بر روی نان پاشند و بر گزیدگی عقرب طلایه کنند نافع باشد. (برهان قاطع). تخمی است خوشبوی و شبیه بزنیان که بر روی خمیر نان پاشند. (ناظم الاطباء). نانخاه. (ضریرانطاکی). سیاه تخمه. حبهالسوداء، شونیز. نانخه. نانوخیه. نانخاه. سیاه دانه.
- نانخواه مُدَبَّر، نانخواه که در سرکه بخیسانند سپس بر تابه بریان کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

نانخوار

نانخوار
نان خور. نان خواره. عیال. رجوع به نانخواره و نانخور شود
لغت نامه دهخدا