معنی میختن - فرهنگ فارسی عمید
معنی میختن
- میختن میختَن
- شاشیدن، گمیختن، ادرار کردن، چامیدن، شاش زدن، میزیدن، گمیز کردن، گمیزیدن، شاشدن، شاریدن شاشیدن، گُمیختَن، اِدرار کَردَن، چامیدَن، شاش زَدَن، میزیدَن، گُمیز کَردَن، گُمیزیدَن، شاشِدَن، شاریدَن
تصویر میختن
فرهنگ فارسی عمید