معنی مقرر مقرر ثابت و برقرار شده، قرار داده شده، قرار یافته، برقرار، تقریر شدهمقرر داشتن: برقرار کردن، معین کردن، مقرر کردن تصویر مقرر فرهنگ فارسی عمید