جدول جو
جدول جو

معنی گل سنگ

گل سنگ
از رستنی های نهان زا که روی برخی سنگ ها یا تنۀ درختان به شکل ورقه های نازک و به رنگ های گوناگون مخصوصاً سبز مایل به زرد می روید که برخی مصرف دارویی و برخی به واسطۀ داشتن اسانس و مواد رنگی در صنعت به کار می روند
تصویری از گل سنگ
تصویر گل سنگ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گل سنگ

گل سنگ

گل سنگ
یک فرد گیاه بطور عام از رده گلسنگ ها جوز جندم لیکن لیخن، بطور خاص این نام بنوعی گلسنگ بنام اورسی اطلاق میشودکه جزو تیره کلادونیاسه ها میباشد و بر روی تخته سنگهای کنار دریا ها میزید. رنگ این گلسنگ خاکستری متمایل بسفید است و دارای لکه های سیاه میباشد و در کنار اکثر دریا ها فراوان است (گونه هایی از این گلسنگ بر روی صخره ها و تخته سنگهای اغلب کوهستانها و دور از دریا ها نیز وجود دارند. از گونه های مختلف گلسنگ مذکور خصوصا گونه ای بنام روسلاتینکتور یا از تورنسل (آفتاب گردان) استخراج میکنند که محلول آن یکی از معرفهای شیمیایی در آزمایشگاهها است و معرف محیطهای اسیدی و قلیایی میباشد. یا گلسنگ ها. رستنی هایی که جزو شاخه ریسه داران میباشند و خود رده جداگانه ای را بوجود میاورند. این رستنی ها که در اصل از اتحاد یک جلبک و یک قارچ حاصل میشوند معمولا بر روی تخته سنگها و همچنین دیوار ها و تنه درختان بصورت ورقه های زرد یا خاکستری مایل بسفید و یا مایل به سبز میزیند. در این اتحاد زندگی جلبک بر اثر دارا بودن ذرات کلروفیل مواد معدنی را تبدیل به مواد آلی میکند و قارچ هم در عوض عمل جذب آب و مواد معدنی را از زمین بعهده دارد. این اتحاد زندگی را اصطلاحا همزیستی گویند لیکن ها جوز جندم ها لیخن ها
فرهنگ لغت هوشیار

گل سنگ

گل سنگ
زنگی را که بر روی سنگ پیدا میشود و آنرا به عربی زهرالحجر و بهق الحجر و حزازالصخر گویند و حزاز بجهت آن میگویند که زحمت حزاز را که علت قوباست نافع است. و قوبا به عربی علت داد را گویند. (برهان) (آنندراج). حزازالصخر. (تحفۀحکیم مؤمن). گلسنگ عبارت است از مخلوطی از رشته های جلبک و ریسۀ قارچ که درهم تافته شده توده ای به اشکال مختلف در می آورند که بر روی سنگهای کوهستان چسبیده و گلسنگ نامیده میشوند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 110)
لغت نامه دهخدا

تل سنگ

تل سنگ
دهی از دهستان دیر است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و188تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

کل سنگ

کل سنگ
دهی از دهستان امجز است که در بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع است و100تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران 8)
لغت نامه دهخدا

دل سنگ

دل سنگ
سنگدل. قسی. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به سنگدل شود
لغت نامه دهخدا

گل رنگ

گل رنگ
گل کاجیره. کاچیره. کازیره. گل عصفر. گل کاغاله. بهرمان. کافشه. احریض. و رجوع به کاجیره شود
لغت نامه دهخدا

گل جنگ

گل جنگ
آنرا گویند که پهلوانان ولایت به حریف خود گل میفرستند و این بمنزلۀ پیغام طلب جنگ و کشتی است. (آنندراج) :
واضحا باغ وفا طرفه هوایی دارد
هر نهالی که نشاندم گل جنگی برخاست.
ارادتخان واضح (از آنندراج).
و تواند که مراد از گل جنگی همان گل بود که در هندوستان آنرا گدهل به ضم کاف فارسی و فتح دال هندی خوانند و انداختن جنگ در میان مردم از خواص اوست. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گلوسنگ

گلوسنگ
ده کوچکی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع در 69000گزی جنوب خاوری مسکون و 5000گزی جنوب راه مالرو مسکون به کروک. دارای 4 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا