معنی کمینه
- کمینه
- کمتر، کمترین مقدار و میزان، دست کم، مینیمم، حدّاقلّ
برای مثال به جان او که گرم دسترس به جان بودی / کمینه پیشکش بندگانش آن بودی ،(حافظ - ۸۸۲)
کم ارزش، فرومایه، بعضی به غلط پنداشته اند که «های بیان حرکت» در این کلمه علامت تانیث است و به همین جهت آن را دربارۀ زنان به کار می برند
