جدول جو
جدول جو

معنی قزاز

قزاز
کسی که کرم ابریشم پرورش می دهد، ابریشم فروش، فروشندۀ قز، ابریشمی، پیلور، پیله ور
تصویری از قزاز
تصویر قزاز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قزاز

قزاز

قزاز
ازریشه فارسی کژفروش ابریشم فروش ماربزرگ ابریشم فروش علاقه بند: آنکه امروز قدش سرو سرافراز من است شاه خوبان جهان اکبر قزاز من است، آنکه کرم ابریشم را تربیت کند
فرهنگ لغت هوشیار

قزاز

قزاز
مرد برکنار از آلایش عیب و معصیت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

قزاز

قزاز
ابریشم فروش. بایع قز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). علاقه بند. (آنندراج) :
آنکه امروز قدش سرو سرافراز من است
شاه خوبان جهان اکبر قزاز من است.
سالک قزوینی (درباره معشوق خود اکبر علاقبند، از آنندراج).
، نزدعامه، کسی که در پرورش کرم ابریشم بصیرت دارد. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا

قزاز

قزاز
اژدهای بزرگ، ماران کوتاه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

قزاق

قزاق
قومی از تاتار که در قرن هفتم هجری مطیع چنگیز شدند، نام قدیم سربازان روس که کلاه پوست بزرگ و قبای بلند می پوشیدند، سرباز ایرانی که زیر نظر روس ها تعلیم داده می شد
قزاق
فرهنگ فارسی عمید