جدول جو
جدول جو

معنی صرلاب

صرلاب
اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، سرلاب، اصطرلاب، سطرلاب، صلاب، استرلاب، سترلاب
تصویری از صرلاب
تصویر صرلاب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با صرلاب

صرلاب

صرلاب
ستاره سنج، ابزاری است که برای اندازه گیری محل و ارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیری های نجومی بکار می رود، سطرلاب، اسطرلاب، اصطرلاب
صرلاب
فرهنگ فارسی معین

صرلاب

صرلاب
مخفف اسطرلاب است:
همی بازجستند راز سپهر
به صرلاب تا بر که گردد به مهر.
فردوسی.
رجوع به اسطرلاب شود
لغت نامه دهخدا

سرلاب

سرلاب
اُسطُرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، اُستُرلاب، سُتُرلاب، صُلاب، صُرلاب، اُصطُرلاب، سُطُرلاب
سرلاب
فرهنگ فارسی عمید

طرلاب

طرلاب
دهی جزء دهستان زاهجرد بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم، در 27000گزی خاور دستجرد، سر راه شوسۀ قم به اراک در دامنه. معتدل با 66 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. و در کنار راه شوسه قرار دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

صرخاب

صرخاب
طبری. رئیس فرقه ای از زیدیه. الخشبیه. اصحاب صرخاب الطبری، و وقت خروج سلاح ایشان از چوب بود. (بیان الادیان ص 34). ظاهراً کلمه معرب سرخاب است: خشبیه یا سرخابیه پیروان سرخاب طبری از فرق زیدیه که بکمک مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی خروج کردند و چون سلاحی جز چوب (خشب) نداشتند به این نام خوانده شده اند و برخی گفته اند که چون ایشان چوبۀ داری را که زید بن علی بر آن آویخته شد نگهداری کرده بودند به این اسم خوانده شده اند. (ضمیمۀ ترجمه ملل و نحل شهرستانی از جلالی نائینی ص 15) (مفاتیح العلوم خوارزمی)
لغت نامه دهخدا

صقلاب

صقلاب
بسیارخوار، سپید، سرخ، سرسخت، شتر سخت خوار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا