جدول جو
جدول جو

معنی شیر مرغ

شیر مرغ
چیزی که وجود ندارد زیرا که مرغ شیر نمی دهد، چیز نایاب، شیر خفاش
تصویری از شیر مرغ
تصویر شیر مرغ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شیر مرغ

شیر مرغ

شیر مرغ
شب پره خفاش. توضیح وجه تسمیه آنست که وی مرغی است که می زاید و بچه خود را شیر می دهد
فرهنگ لغت هوشیار

شیر مرغ

شیر مرغ
کنایه از چیز نادر و نایاب.
- امثال:
شیر مرغ و جان آدمیزاد
لغت نامه دهخدا

شتر مرغ

شتر مرغ
پرنده ایست از راسته دوندگان که بلندیش تا 3 متر می رسد و تا حدود 100 کیلوگرم وزن می یابد. این پرنده دارای بالهای کوچک است که هیچوقت برای پرواز به کار نمی رود. تاج استخوان جناق وی از بین رفته. پرنده مزبور فاقد شاهپر است و به سرعت می دود. شتر مرغ ماده در طول عمر فقط 20 تخم میگذارد که هر کدام 25 برابر تخم مرغ خانگی است اشتر مرغ اشترلک
فرهنگ لغت هوشیار

شیر مرد

شیر مرد
مرد دلیر شجاع بی باک، کسی که سرد و گرم مجاهدت را کشیده و تلخ و شیرین ریاضات چشیده و از حظ نفس فارغ گشته
فرهنگ لغت هوشیار

شیرمرغ

شیرمرغ
تنها پرنده ای که به بچۀ خود شیر می دهد، خفّاش، جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، بیواز، خربیواز، شب پره، شب یازه، شبکور، مُرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط
شیرمرغ
فرهنگ فارسی عمید

شیرمرغ

شیرمرغ
مرغ عیسی را گویند که شب پره باشد چه گویند او می زاید وبچۀ خود را شیر می دهد. (برهان) (آنندراج). خفاش است که شرنق نامند. شب پره که می زاید و به بچۀ خود شیرمی دهد، از این رو این نام گرفت. (یادداشت مؤلف). اسم فارسی شیرذق است. (تحفۀ حکیم مؤمن) :
علفگاه مرغان این کشور اوست
اگر شیرمرغت بباید در اوست.
نظامی.
سوی شیرمرغ ار عنان تافتند
به بازار لشکرگهش یافتند.
نظامی.
رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا

شیرمرغ

شیرمرغ
دهی است از بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 200 تن. آب آن از قنات. صنایع دستی زنان قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا