شنا، رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، اشناب، شناو، آشناب، شناه، سباحت، آشناه، آشنا، اشنه، اشناه برای مثال بدو گفت مردی سوی رودبار / به رود اندرون شو همی بی شنار (ابوشکور- صحاح الفرس - شنار)شِنا، رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، اِشناب، شِناو، آشناب، شِناه، سِباحَت، آشناه، آشِنا، اَشنَه، اِشناه برای مِثال بدو گفت مردی سوی رودبار / به رود اندرون شو همی بی شنار (ابوشکور- صحاح الفرس - شنار)