جدول جو
جدول جو

معنی شبغاره

شبغاره
جایی در کوه و بیابان که گوسفندان هنگام شب در آنجا به سر می برند، جای خواب گوسفندان، شبگاه
تصویری از شبغاره
تصویر شبغاره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شبغاره

شبغاره

شبغاره
به معنی شبغاز وشبغازه است. (از برهان قاطع). رجوع به شبغاز شود
لغت نامه دهخدا

شبغازه

شبغازه
محوطه ای که جهت خوابیدن گاو و گوسفند و جز آن ها اختصاص دهند
شبغازه
فرهنگ لغت هوشیار

شوغاره

شوغاره
شوغا: بام مسیح و جای خردمندان این خاکدان طویله و شو غارش. (ناصر خسرو 209)
فرهنگ لغت هوشیار

شوغاره

شوغاره
بمعنی شوغار است که جای خوابیدن گوسپندان باشد در شب. (برهان). و رجوع به شوغا و شوغار و شوغاه شود
لغت نامه دهخدا

شبذاره

شبذاره
رجل ٌ شبذاره، مرد بسیار باغیرت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شبیاره

شبیاره
می نو و شراب تازه. (ناظم الاطباء) ، مرکباتی که بیمار را دهند به شب گاه خفتن برای جلوگیری از استفراغ یا برای تلیین مزاج. (یادداشت مؤلف) : شبیاره ها به اندازۀ حاجت باید داد و افراط نشاید کرد تا خشکی زیادت نشود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به شبیار در این معنی شود
لغت نامه دهخدا

شبغازه

شبغازه
شبغاره. شبغاز. شبغا. شبغار. (برهان). شبگاه بود که گوسفند در او دارند. (لغت فرس اسدی) (فرهنگ نظام) :
فربه کردی تو کون ایا بدسازه
چون دنبۀگوسفند در شبغازه.
عماره (از لغت فرس).
رجوع به شبغازه شود
لغت نامه دهخدا

بغاره

بغاره
بغار. رجوع به بغار شود، و بمعنی فرجی هم گفته اند، و به این معنی بجای فوقانی طای حطی هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از سروری). فرجی را گویند. (مؤید الفضلاء) :
اگر نه ترک فلک بهر او کمر بندد
بجای جامه بدوشش همی نهد بغتاق.
سلمان (از شعوری).
، بغل بند مخصوص ایرانیها. (شعوری ج 1 ورق 171) ، بمعنی زیوری نیز آورده اند، بمعنی جامه ای نیز آورده اند. (سروری) ، بندی که بچه ها را بگهواره می پیچند که باغربند گویند. (شعوری ج 1 ورق 171)
لغت نامه دهخدا