یک یا چند رشتۀ باریک و بلند ساخته شده از فلزی با رسانایی بالا که برای انتقال برق یا سیگنال های الکتریکی به کار می رود مثلاً سیم برق، سیم تلفن در علم شیمی نقره در موسیقی رشتۀ نازک فلزی که روی بعضی آلات موسیقی مانند تار و سه تار، می کشند و با زخمه زدن یا کشیدن ابزار موسیقیایی بر آن، مرتعش شده و تولید صدا می کند نوعی ماهی سفید با خال های سیاه در پشت، شیم چرک و خونابه که در زخم و جراحت جمع شود، رم، ریم، سخ، شخ، وسخ، پژ، کورس، هو، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج سیم کشیدن: کشیدن و امتداد دادن سیم برق، تلفن یا تلگراف از جایی به جای دیگر و وصل کردن آن، سیم کشی کردنیک یا چند رشتۀ باریک و بلند ساخته شده از فلزی با رسانایی بالا که برای انتقال برق یا سیگنال های الکتریکی به کار می رود مثلاً سیم برق، سیم تلفن در علم شیمی نقره در موسیقی رشتۀ نازک فلزی که روی بعضی آلات موسیقی مانند تار و سه تار، می کشند و با زخمه زدن یا کشیدن ابزار موسیقیایی بر آن، مرتعش شده و تولید صدا می کند نوعی ماهی سفید با خال های سیاه در پشت، شیم چرک و خونابه که در زخم و جراحت جمع شود، رِم، ریم، سَخ، شُخ، وَسَخ، پَژ، کورَس، هُو، هُبَر، بَخجَد، بَهرَک، خاز، دَرَن، قَیح، کَلچ، کَلَخج، کِلَنج سیم کشیدن: کشیدن و امتداد دادن سیم برق، تلفن یا تلگراف از جایی به جای دیگر و وصل کردن آن، سیم کشی کردن