جدول جو
جدول جو

معنی سوک ریش

سوک ریش
کسی که چند لاخ مو مانند سوک خوشۀ گندم بر زنخ خود داشته باشد، کوسه
تصویری از سوک ریش
تصویر سوک ریش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سوک ریش

سوک ریش

سوک ریش
کوسه کسی که چند مو مانند سوک بر رخ داشته باشد کوسه کوسج
سوک ریش
فرهنگ لغت هوشیار

سوک ریش

سوک ریش
کسی که چند مو مانند سوک بر رخ داشته باشد، کوسه، کوسج
سوک ریش
فرهنگ فارسی معین

سبک ریش

سبک ریش
تنک ریش. آنکه ریش تنک دارد نه انبوه: سناط (س ِ / س َ) ، کوسه ای که ریش نباشد آن را، یا مرد سبک ریش در رخسار، یا آنکه ریش بر زنخ آن باشد نه بر عارض. (منتهی الارب). زِبْرِقان. اَمْلَط. اَمْرَط. اَخْرَط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

خشک ریش

خشک ریش
زخم و جراحت خشک جراحت خشک، خشکیی که بر روی زخم بسته شود، جرب خشک
خشک ریش
فرهنگ لغت هوشیار

سست ریش

سست ریش
مرد ریش دراز، احمق، ابله، ساده لوح، برای مِثال سخت درماند امیر سست ریش / چون نه پس بیند نه پیش از احمقیش (مولوی - ۷۸)
سست ریش
فرهنگ فارسی عمید

خشک ریش

خشک ریش
زخم و جراحت خشک، کنایه از بهانه، کنایه از نیرنگ، فریب، در پزشکی جرب
خشک ریش
فرهنگ فارسی عمید

گوه ریش

گوه ریش
دشنامی است گه بریش: درم آمد علاج عشق درم گوه ریشا، چه سود از این و از آن. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار