تیزرو، تند تند رو تیز رو، گریز پا، پیاده ای که در هر منزل میگذاشتند تا خبر و نامه را به پیاده دیگر رساند تا بمقصد رسد، اسبی که در هر منزل جهت پیک تعیین میکردند
پرنده ای که تند و تیز پرواز کند، پرندۀ تیزپر، تیزپر، برای مِثال ننهاده اند در پر جغد و غراب و زاغ / آن چابکی که در پر باز سبک پر است (اثیرالدین اخسیکتی - ۴۷)
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، مَشوم، بَدشُگون، بَداُغُر، شَنار، نامِیمون، سَبز قَدَم، خُشک پِی، پاسَبز، بَدیُمن، بَدقَدَم، نامُبارَک، تَخَجُّم، مَرَخشِه، شِمال، مَیشوم، مَنحوس، نافَرُّخ، نَحس، سیاه دَست برای مِثال نه درد است طبیب ژاژخای است / که گاهی سرخ رو گه سبزپای است (امیرخسرو- مجمع الفرس - سبزپا)
تیزرو. تند: بر اشتران سبک پی همی نهاد سبک شکارها که بر او تیر برده بود بکار. فرخی. این پیرجهانگرد سبک پی بِنَدیده ست در گردش خود چون تو گرانمایه جوانی. سنایی. سبک پی چو یاران بمنزل رسند نخسبد که واماندگان از پسند. سعدی (بوستان). بت نغمه امشب سبک پی شده سراسر ره کوچۀ نی شده. ملا طغرا (از آنندراج)
تیزپرواز. (آنندراج). تیزپر. تیزرو. مسرع: نه همه بینی کاین چرخ کبود از بر ما بسی از مرغ سبکپرتر و پرّنده تر است. ناصرخسرو. ننهاده اند در پر جغد و غراب و زاغ آن چابکی که در پر باز سبکپر است. اثیر اخسیکتی. بس سبکپر مپر ای مرغ که می نامه بری تا ز رخ پای ترا خردۀ زر بربندم. خاقانی. روان شد در هوا باز سبکپر جهان خالی شد از کبک و کبوتر. نظامی. از آن باغ سبکپرمانده پر داغ جهان تاریک بر وی چون پر زاغ. نظامی