جدول جو
جدول جو

معنی سبز پا

سبز پا
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، مشوم، بدشگون، بداغر، شنار، نامیمون، سبز قدم، خشک پی، پاسبز، بدیمن، بدقدم، نامبارک، تخجّم، مرخشه، شمال، میشوم، منحوس، نافرّخ، نحس، سیاه دست برای مثال نه درد است طبیب ژاژخای است / که گاهی سرخ رو گه سبزپای است (امیرخسرو- مجمع الفرس - سبزپا)
تصویری از سبز پا
تصویر سبز پا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سبز پا

سبک پا

سبک پا
تندرو، چابک، چالاک، آنچه در جایی آرام نمی گیرد، گریزپا، سبک گام
سبک پا
فرهنگ فارسی عمید

سبز پل

سبز پل
کنایه از آسمان. (آنندراج) (مجموعۀ مترادفات ص 10) :
شبی روی خود شسته از آب و گُل
گلی کآن بود زینت سبز پل.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سبزپا

سبزپا
شوم قدم. (انجمن آرا) (رشیدی). مرد شوم قدم و نامبارک پی. (برهان). بدقدم. مقابل سپیدپا. رجوع به سبزپای شود
لغت نامه دهخدا