معنی دم سیچه
- دم سیچه
- دم جنبانک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد
دم بشکنک، دمتک، دم سنجه، دم سیجه، سریچه، سیسالنگ، شیشالنگ، کراک، آبدارک، گازرک
واژههای مرتبط با دم سیچه
دم سیجه
- دم سیجه
- دُم جُنبانَک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد
دُم بِشکَنَک، دُمتَک، دُم سَنجه، دُم سیچه، سَریچه، سیسالَنگ، شیشالَنگ، کَراک، آبدارَک، گازُرَک
دم سیاه
- دم سیاه
- کبوتری که پرهای دمش سیاه باشد، نوعی برنج مرغوب محصول شمال ایران
دم سیاه
- دم سیاه
- که دُمی سیاه دارد. که دم آن سیاه است، اعم از حیوان یا پرنده. و در بیت ذیل صفت اسب است:
خرامنده ختلی کش و دم سیاه
تکاورتر از باد در صبحگاه.
نظامی.
، قسمی برنج از نوع خوب. نوعی برنج از جنس اعلا و ممتاز. (یادداشت مؤلف)
دم سیاه
- دم سیاه
- دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد با 1123 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیلرو است. و شعبه آمار و بهداری و پاسگاه نگهبانی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دمسیچه
- دمسیچه
- دمسیجه. (ناظم الاطباء) (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به دمسیجه و دم جنبانک شود
دل سیاه
- دل سیاه
- بد فلب بد خواه بد اندیش، سیاه دل قسی القلب
دمبلیچه
- دمبلیچه
- بیخ دم، استخوان میان دم جانوران دنبالچه
دل پیچه
- دل پیچه
- احساس درد و پیچش در روده ها، اسهال شکم روش
دل سیاه
- دل سیاه
- سیاه دل، بددل، بداندیش، بدخواه
