جدول جو
جدول جو

معنی خلوت نشین

خلوت نشین
کسی که در جای خلوت می نشیند و در تنهایی و گوشه نشینی به سر می برد، پارسا، عابد
تصویری از خلوت نشین
تصویر خلوت نشین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خلوت نشین

خلوت نشین

خلوت نشین
پرده نشین مردمگریز آبشتا کسی که در جای خلوت نشیند و عزلت گزیند منزوی
فرهنگ لغت هوشیار

خلوت نشین

خلوت نشین
عزلت نشین. عابد. زاهد. (یادداشت بخط مؤلف). کسی که تنها می نشیندو عزلت می گزیند. منزوی. (ناظم الاطباء) :
سواد دیدۀ باریک بینان
انیس خاطر خلوت نشینان.
نظامی.
حذر کن زآنکه ناگه در کمینی
دعای بد کند خلوت نشینی.
نظامی.
چو من خلوت نشین باشم تو مخمور
ز تهمت رای مردم کی شود دور.
نظامی.
ورت مال و جاهست و زرع و تجارت
چو دل با خدایست خلوت نشینی.
سعدی (گلستان).
چو خلوت نشین کوس دولت شنید
دگر ذوق در کنج خلوت ندید.
سعدی (بوستان).
بزیر آمد از غرقه خلوت نشین
بپایش درافتاد سر بر زمین.
سعدی.
شنیدم که از پارسایان یکی
بطیبت بخندید با کودکی
دگر پارسایان خلوت نشین
بعیبش فتادند در پوستین.
سعدی (بوستان).
دل مخوان ای پسر که دول بود
آنکه در چاه خلق گول بود
گرگ آزاد ریسمان در حلق
کیست خلوت نشین دل با خلق.
اوحدی.
از فریب نرگس مخمور و لعل می پرست
حافظ خلوت نشین را در شراب انداختی.
حافظ.
درونها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت نشینی.
حافظ.
حافظ خلوت نشین دوش بمیخانه شد
از سر پیمان گذشت بر سر پیمانه شد.
حافظ
لغت نامه دهخدا

خلوت نشین

خلوت نشین
صفت خلوتی، رهبان، زاویه نشین، گوشه نشین، معتزل، معتکف، منزوی
متضاد: معاشرتی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

خلوت نشینی

خلوت نشینی
اعتزال، اعتکاف، انزوا، رهبانیت، زاویه نشینی، عزلت گزینی، عزلت نشینی، گوشه نشینی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

خلوت گزین

خلوت گزین
خلوت نشین، آنکه در جای خلوت می نشیند و در تنهایی و گوشه نشینی به سر می برد، پارسا، عابد
خلوت گزین
فرهنگ فارسی عمید

خلوت گزین

خلوت گزین
خلوت نشین. منزوی. آنکه خلوت اختیار کند. (یادداشت بخط مؤلف). گوشه نشین. مجرد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خوش نشین

خوش نشین
کسی که راحت نشسته و جای بسیاری را متصرف کرده است
خوش نشین
فرهنگ لغت هوشیار

خوش نشین

خوش نشین
آن که در هر جا خوشش آید بنشیند و اقامت گزیند، در اصطلاح کشاورزی آن عده از اهالی ده که نه مالک به حساب آیند و نه زارع، به مستأجر نیز اصطلاحاً خوش نشین می گویند
خوش نشین
فرهنگ فارسی معین