جدول جو
جدول جو

معنی خپک

خپک
خفه
خفگی، حالتی که به واسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست می دهد و گاه سبب مرگ می شود، فشردگی گلو، کیارا، اختناق، خبه، خپه، خبک
تصویری از خپک
تصویر خپک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خپک

خپک

خپک
نان بزرگ. (از برهان قاطع) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری) :
آدمیا دست ز دنیا بدار
چونکه ببستند ورا با تو جنگ
ورنه خود این دنیا دارد ترا
بر سر ره چون بچگان را خپک. (کذا؟) .
سوزنی (از فرهنگ جهانگیری).
از جگر تنور شرق امر تو می برآورد
قرصۀ زر مغربی از پس سیمگون خپک.
خواجه عمید لوبکی (از فرهنگ جهانگیری).
، کلفت. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء)،
{{حاصِل مَصدَر}} گلو فشردن. خفه کردن. خپه نمودن. (از برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج). خبه. خپه. رجوع به خپه و خفه شود:
بعدل عهد تو دزدان معذب و خپه اند
خنک کسی که بود ایمن از عذاب خپک.
شمس فخری (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

خاک

خاک
آنچه طبقه ظاهری زمین را تشکیل داده گیاهها و درختان را میرویاند، بمعنی زمین و کشور هم میگویند آنچه که بخشی از سطح کره زمین را پوشانده موجب رویاندن نباتات شود تراب، زمین، مملکت کشور، قبر گور، فروتن متواضع سلیم النفس، چیز بی قدر و قیمت بکار نیامدنی
فرهنگ لغت هوشیار