جدول جو
جدول جو

معنی حسن طلب

حسن طلب
در ادبیات در فن بدیع طلب کردن چیزی از کسی با زبان شیرین و کلمات دلنشین که در مخاطب اثر کند و صورت الحاح و گدایی نداشته باشد، برای مثال شاها ادبی کن فلک بدخو را / گر چشم رسانید رخ نیکو را ی گر گوی خطا کرد به چوگانش زن / ور اسب خطا کرد به من بخش او را (امیرمعزی - ۶۹۱)، براعه الطلب، ادب السؤال
تصویری از حسن طلب
تصویر حسن طلب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حسن طلب

حسن طلب

حسن طلب
براعه الطلب: زیبخواست خواستن به گونه ای که در آن نشانه ای از زشتی در یوزگی نباشد
فرهنگ لغت هوشیار

حسن طلب

حسن طلب
طلب کردن چیزی را از کسی به کنایت و اشارت پاکیزه، به صورتی که قبح سؤال ظاهر نشود. چنانکه ستودن چیز کسی را پیش مالکش. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به مرآت الخیال ص 118 و نیز رجوع به ترکیبات حسن شود
لغت نامه دهخدا

حسن مطلب

حسن مطلب
تهانوی آرد: نزد بلغاء آن است که شاعر یا نثرنگار پس از تمهید مقدمه، شروع بذکر غرض و منظور کند. مانند: ایاک نعبد، و ایاک نستعین. اهدنا... (قرآن 3/1و4). و این موضوع نزدیک به حسن تخلص باشد چنانچه در ’اتقان’ گفته است. و نیز قریب به آن است حُسن طلب. و در ’جامع الصنایع’ آرد: حسن طلب آن است که چون چیزی طلب کند، بطریقی طلب کند که به ادب نزدیک بود و با ایهام و لطیفه دلاویز گردد. مانند:
چه حاجتست که مطلوب در میان آرم
زروشنی چو ضمیر تو غیب دان آمد.
و نیز:
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت است.
حافظ
لغت نامه دهخدا

حسن مطلق

حسن مطلق
زیب یله زیبایی خدا که بی کرانه است و کاستی یا نیستی را در آن راه نیست
فرهنگ لغت هوشیار

حسن لبه

حسن لبه
عسل البنی: گلغر از گیاهان درختی از تیره جاوی ها که بعض گونه هایش بصورت درختچه میباشد و آن خاص نواحی حاره است و برخی انواع آن در نواحی معتدله میروید برگهایش ساده و منفرد و بدون گوشوارک و پوشیده از کرک است
فرهنگ لغت هوشیار

نان طلب

نان طلب
نکه نان خواهد، آنکه درپی کسب روزی است، مال دوست پول پرست، گدا
نان طلب
فرهنگ لغت هوشیار