جدول جو
جدول جو

معنی چراغینه

چراغینه
کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، شب چراغک، آتشک، کمیچه، ولدالزّنا، شب فروز، شب افروز، کاونه، یراعه، آتشیزه، چراغک، کرم شب افروز، شب تاب
تصویری از چراغینه
تصویر چراغینه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چراغینه

چراغینه

چراغینه
شب تاب، در لهجۀ مردم آذرآبادگان. (از فرهنگ اسدی). کرمی خرد و سبزرنگ که در شب تاریک چون چراغ میدرخشد. چراغله. چراغک. کرم شب تاب، بزبان آذری. رجوع به شب تاب و کرم شب تاب و چراغله شود
لغت نامه دهخدا

چراغوره

چراغوره
جا چراغی که از شیشه سازند و چراغ را در آن گذارند تا باد آنرا خاموش نکند چراغ بره
فرهنگ لغت هوشیار

چراغانی

چراغانی
جشن، آئین بستن کوی و برزن و شهر و چراغ بسیار روشن کردن
چراغانی
فرهنگ لغت هوشیار