معنی بسائط - فرهنگ فارسی عمید
معنی بسائط
بسائط
بسیط ها، ساده ها، بی تکلف ها،، تجربه ناپذیرها، ساده ها، گسترده ها، وسیع ها، پهنه ها، گسترده ها، جمع واژۀ بسیط
تصویر بسائط
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بسائط
بسائط
بسائط
جمع بسیط، فراخ ها، یکه ها، یکه داروها گیاهان دارویی جمع بسیط بسیطه. چیزهای مفرد بدون ترکیب: (قدما عناصر اربعه را از بسایط بشمار میاوردند)، ادویه مفرده گیاهان طبی
فرهنگ لغت هوشیار
بسائط
بسائط
جَمعِ واژۀ بسیط. (غیاث) (آنندراج) (دزی ج 1). - بسائط اربع، مراد از بسائط اربع عناصر خاک وباد و آتش و آب است. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
بسایط
بسایط
جمع بسیط بسیطه. چیزهای مفرد بدون ترکیب: (قدما عناصر اربعه را از بسایط بشمار میاوردند)، ادویه مفرده گیاهان طبی
فرهنگ لغت هوشیار
وسائط
وسائط
وسایط در فارسی، جمع وسیطه، میانجیان جمع وسیطه. توضیح در تداول فارسی جمع (واسطه) گرفته شود، اسبابی که بتعلق کردن آن بمراد رسند
فرهنگ لغت هوشیار
بسایط
بسایط
بسائط. جَمعِ واژۀ بسیطه. مقابل مرکبات. امهات. چیزهای مفرد بدون ترکیب. عناصر اربعه. (فرهنگ نظام). چیزهای مفرد بدون ترکیب: قدما عناصر اربعه را از بسایط بشمار می آوردند. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
بطائط
بطائط
فربه و ستبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). - جُطائط بطائط، از اتباع است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
وسائط
وسائط
وسایط. جَمعِ واژۀ واسطه. به معنی وسیله ها مستعمل است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.