جدول جو
جدول جو

معنی بر باد دادن

بر باد دادن
به باد دادن، در معرض باد قرار دادن چیزی تا باد آن را ببرد، تلف کردن و نابود ساختن چیزی از سرمایه و دارایی خود، برای مثال عمر پیری چو جوانی مده ای پیر به باد / تیرت انداخته شد نیز کمان را منداز (ناصرخسرو - ۱۱۱)
تصویری از بر باد دادن
تصویر بر باد دادن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بر باد دادن

برباد دادن

برباد دادن
باد دادن بباد دادن، ویران کردن خراب کردن، یا برباد دادن خرمن. باد دادن خرمن، مستهلک ساختن ضایع گردانیدن عیش تلف کردن عمر
فرهنگ لغت هوشیار

برباد دادن

برباد دادن
به باد فنادادن، پایمال کردن، تلف کردن، حیف و میل کردن، ضایع کردن، هدر رفتن، خراب کردن، ویران کردن، منهدم کردن
متضاد: آباد ساختن، معمور کردن، نابود کردن، نیست کردن، معدوم ساختن
متضاد: آفریدن، خلق کردن، هست کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

بباد دادن

بباد دادن
مُرَکَّب اَز: بَ + باد + دادن، در معرض باد قراردادن چیزی که باد آن را ببرد، چنانکه خرمن کوفته رابباد دهند تا باد کاه را ببرد و دانه بماند.
لغت نامه دهخدا