جدول جو
جدول جو

معنی اکل

اکل
خوردن، فرو بردن غذا از گلو، چیزی در دهان گذاشتن و فرو دادن، نوشیدن، ساییدن، به ناروا تصرف کردن مثلاً با کلک پولم را خورد، جلوگیری از بروز حالتی مانند گریه یا خنده مثلاً گریه اش را خورد، هماهنگ و منطبق بودن مثلاً اخلاقش به من نمی خورد، اصابت کردن مثلاً تیر به هدف خورد، کتک خوردن، برخورد کردن، مواجه شدن مثلاً زود برو که به باران نخوری، فرسودن مثلاً نم، آهن را خورده بود
تصویری از اکل
تصویر اکل
فرهنگ فارسی عمید