جدول جو
جدول جو

معنی اعمده

اعمده
عمودها، خطی که با خط دیگر تشکیل زاویه های قائمه می دهد، ستون ها، پایه ها، ستون خانه ها، رئیس ها، سرورها، بزرگ قوم ها، گرزها، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته ها و از چوب ها و آهن ساخته می شده ها و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده ها و آن را بر سر دشمن می زدندها، کوپال ها، گرزه ها، دبوس ها، لخت ها، چماق ها، سرپاش ها، سرکوبه ها، مقمعه ها، جمع واژۀ عمود
تصویری از اعمده
تصویر اعمده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اعمده

اعمده

اعمده
جَمعِ واژۀ عَمد، ستونۀ خانه. (منتهی الارب) (آنندراج). جَمعِ واژۀ عَمود. (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). جَمعِ واژۀ عَمود، آنچه خانه و جز آن بر آن استوار باشد. (از اقرب الموارد). عَمَد. عُمُد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جاری گردیدن خوی چندان که خشک نشود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جاری شدن عرق آنقدر که خشک نشود. (از اقرب الموارد) ، معارضه کردن با کسی بوفاق یا بخلاف. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مقابله کردن با کسی در وفاق و یا در خلاف. از لغات اضداد است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اعاده

اعاده
بازگردانیدن، برگردانیدن، چیزی را به جای خود بازگردانیدن، از سر گرفتن، دوباره گفتن سخن، تکرار
اعاده
فرهنگ فارسی عمید

اعتده

اعتده
جَمعِ واژۀ عَتود، درخت کُنار و درخت بزرگ ریگستانی، گرامی و عزیز شمردن. (منتهی الارب). و بدین معنی نیز با حرف ’باء’ متعدی شود. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا