معنی اشکلک دادن - فرهنگ فارسی عمید
معنی اشکلک دادن
- اشکلک دادن
- چوب لای انگشتان متهم گذاشتن و فشار دادن تا به جرم خود اقرار کند، اشکلک کردن
تصویر اشکلک دادن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با اشکلک دادن
اشکلک دادن
- اشکلک دادن
- شکنجه دادن بنوع مخصوص که در اشکلک یاد شد. رجوع به اشکلک شود
لغت نامه دهخدا
اشکلک کردن
- اشکلک کردن
- چوب لای انگشتان متهم گذاشتن و فشار دادن تا به جرم خود اقرار کند، اشکلک دادن
فرهنگ فارسی عمید
اشکلک کردن
- اشکلک کردن
- پاره های نی بزیر ناخنها فروبردن شکنجه را. چوب میان انگشتان گذاشتن و فشردن و این نوع عقوبت در روزگار استبداد متداول بود. رجوع به اشکلک شود
لغت نامه دهخدا