معنی ورز ورز ورزیدن، پسوند متصل به واژه به معنای ورزنده مثلاً آبورز، کارورز، مهرورز، کشت، کشاورزی، کار، پیشه، کسب تصویر ورز فرهنگ فارسی عمید