معنی نرم نرمک
- نرم نرمکنَرم نَرمَک
- کم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، خوش خوشک، اندک اندک، آهسته آهسته، تدرّج، پلّه پلّه، رفته رفته، کم کم، متدرّج، خرد خرد، نرم نرم، جسته جسته، خوش خوش، آرام آرام، کیچ کیچکم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، خُوش خُوشَک، اَندَک اَندَک، آهِستِه آهِستِه، تَدَرُّج، پِلِّه پِلِّه، رَفتِه رَفتِه، کَم کَم، مُتَدَرِّج، خُرد خُرد، نَرم نَرم، جَسته جَسته، خُوش خُوش، آرام آرام، کیچ کیچ
فرهنگ فارسی عمید