جدول جو
جدول جو

معنی نازبو

نازبو
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاه پرم، ضومران، شاه اسپرغم، اسفرغم، ونجنک، اسپرغم، سپرم، شاه اسپرم، شاه سپرغم، اسپرم، سپرهم، شاسپرم، ضیمران، سپرغم، اسفرم، شاه سپرم
تصویری از نازبو
تصویر نازبو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نازبو

نازبو

نازبو
ریحان، (محیط اعظم) (فرهنگ نظام) (فرهنگ رشیدی) (شمس اللغات)، ریحان، شاهسفرم، (ناظم الاطباء)، شاه اسپرم، شاه اسفرغم، (بحر الجواهر) :
بر سر خوانی که بود نازبو
زینت آن خوان بود از رنگ و بو،
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سازبو

سازبو
شهر و بندری است در ژاپن در ساحل غربی جزیره کیوشو با 194500 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

نازلو

نازلو
یکی از دهستان های شش گانه بخش حومه شهرستان ارومیه و در قسمت شمالی شرقی بر ساحل دریاچۀ ارومیه در جلگه ای واقع است، دهستان نازلو محدود است: از شمال به دهستان انزل و دریاچۀ ارومیه، از جنوب به برکشلو، از مشرق به دریاچۀ ارومیه و از مغرب به برادوست و روضه، هوای دهستان معتدل است و آب مزروعی آن از رود خانه نازلو و چشمه سارها تأمین می شود، محصول عمده دهستان غلات و سبزه و کشمش و توتون وچغندرقند و حبوبات و محصولات دامی است، دهستان نازلوتاکستانهای فراوانی دارد، مالک قسمتی از موستانهای مزبور اهالی شهر ارومیه هستند که تابستان را به آنجاعزیمت نموده پس از برداشت محصول در نیمۀ مهرماه مراجعت می کنند، اهالی این دهستان به شغل زراعت و نگاه داری اغنام و احشام مشغولند، این دهستان از 145 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمع سکنۀ دهستان در حدود 33157 نفر است، مردم دهستان دین های مختلف دارند وبه زبانهای گوناگون (تُرکی، کردی، کلدانی) تکلم می کنند، هوای دهستان مالاریاخیز است، راه شوسۀ مهم آن عبارت است از جادۀ ارومیه به سلماس، بقیۀ راههای دهستان ارابه رو است، و در فصل تابستان می توان با اتومبیل ازین جاده ها گذشت، قراء عمده دهستان عبارت است از: حیدرلو، توپراق قلعه، قره بوغلو، گردآباد، بالو، موش آباد، ساعتلوی بیگلر، ساعتلوی منزل، تولاتپه، علی بیگلو، خانیشان، انگنه، آده، نازلو، خانقاه سرخ، مرکز دهستان قریۀ حیدرلو است که دارای پاسگاه ژاندارمری است، 18 باب دبستان در قراء مختلف این دهستان وجود دارد و یک کار خانه قند در قریۀ ساعتلوی منزل تأسیس شده است، وجه تسمیۀ دهستان به علت عبور رود خانه نازلو از آنجاست، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 523)
لغت نامه دهخدا

نازو

نازو
نوعی از طیور، (برهان قاطع) (آنندراج)، مرغان خوش الحان، (ناظم الاطباء)، قمری، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، رجوع به نارو شود، درخت کاج، (شمس اللغات)، رجوع به ناز و ناژو شود، گربه، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، نازی، رجوع به نازی شود، ماه، قمر، (ناظم الاطباء)،
در تداول، بسیارناز، پرناز، که ناز بسیار کند، نازی، اهل ناز
لغت نامه دهخدا