جدول جو
جدول جو

معنی موگه

موگه
گیاهی پایا با ریزوم ضخیم و ساقۀ کوتاه و برگ های بیضی نوک تیز و گل های سفید کوچک که برگ و گل آن برای تسکین برخی بیماری های قلبی به کار می رود، گل برفک، گل برف
تصویری از موگه
تصویر موگه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با موگه

موگه

موگه
گل برف، برفک از گیاهان سوسن بری را گویند که بنام گل برف نیز مشهور است، برفک
فرهنگ لغت هوشیار

موگه

موگه
سوسن بری که گل برف نیز نامندش. (از یادداشت مؤلف). گیاهی است از تک لپه ای هایی که جام و کاسۀ رنگین دارند، از تیره سوسنی ها و از دستۀ مارچوبه ها که ساقه های زیرزمینی ضخیم و گلهای کوچک معطر و برگهای بزرگ دارد. (از گیاه شناسی گل گلاب چ 3 صص 305-308). از تیره لیلیاسه است و قسمت قابل مصرف آن: گیاه کامل گلدار، و مواد مؤثر آن: هتروزیدهای گوناگون، و مورد استعمال آن: تنتورموگه است. (از کارآموزی داروسازی ص 208). و رجوع به سوسن بری شود، (اصطلاح پزشکی) برفک. رجوع به برفک شود
لغت نامه دهخدا

موزه

موزه
مکانی که آثار هنری، تاریخی و باستانی در آن نگه داری یا به معرض نمایش عمومی گذارده می شود
چکمه
موزه
فرهنگ فارسی عمید

موسه

موسه
زنبور، حشرۀ کوچکی از راستۀ نازک بالان، چهار بال نازک و نیش زهرآلود
موسه
فرهنگ فارسی عمید