جدول جو
جدول جو

معنی مشت رند

مشت رند
ابزاری که با آن چوب و تخته را صاف می کنند، رندۀ نجاری، مشتواره
تصویری از مشت رند
تصویر مشت رند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مشت رند

مشت رند

مشت رند
آلتی که باآن چوب و تخته را صاف و هموار کنند رنده نجاری مشتواره: کردگارا، مشت رندی ده جهان را خوش تراش تا کی از قومی که هم ایشان و هم ماتیشه ایم. (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار

مشت رند

مشت رند
رندۀ درودگران و آن افزاری باشد که بدان چوب و تخته تراشند. (برهان). دست افزار نجاران و درودگران که بدان چوب را صاف و هموار نمایند. (آنندراج) (انجمن آرا). آلتی که درودگران بدان چوب را هموار کنند و رنده نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). مشت رنده. (ناظم الاطباء) :
کردگارا، مشت رندی ده جهان را خوش تراش
تا کی از قومی که هم ایشان وما هم پیشه ایم.
انوری (از فرهنگ رشیدی).
رجوع به مشت رنده شود
لغت نامه دهخدا

مشت رنده

مشت رنده
مشت رند: یک ذره ترا نکرده هموار نجار زمان بمشت رنده. (ابوالعباس زوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار

مشته رند

مشته رند
آلتی است نجاران را:
کردگارا مشته رندی ده جهان را خوش تراش
تا کی از قومی که هم ایشان و هم ما تیشه ایم.
انوری (دیوان چ سعید نفیسی ص 435).
و رجوع به مشت رند و مشت رنده شود
لغت نامه دهخدا

مشت رنده

مشت رنده
مشت رند است که رندۀ درودگران باشد. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی). رندۀ درودگران یعنی ابزاری که بدان چوب و تخته رنده کنند. (ناظم الاطباء) :
یک ذره تو را نکرده هموار
نجار زمان به مشت رنده.
ابوالعباس مروزی
لغت نامه دهخدا

پشت بند

پشت بند
دیواری که پشت دیوار دیگر برای نگاهداری آن بنا کنند، آب یا شربت یا غذایی که پس از دارو یا شربت یا غذای اولی خورند و نوشند، مدد معین ردیف ذخیره (سپاه)، متمم مکمل: پشت بندش را هم بیاور، (بازی ورق) ورقی که بر اعتبار ورقهای دیگر افزاید: پشت بندش آس است -6 متعاقب
فرهنگ لغت هوشیار