جدول جو
جدول جو

معنی مدرب

مدرب
گرفتار بلا، کسی که به کاری عادت کرده و در آن کار ورزیده شده باشد، مجرب
تصویری از مدرب
تصویر مدرب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مدرب

مدرب

مدرب
شکیبائی نماینده در کارزار وقت شدت و فرار. (آنندراج) (از اقرب الموارد). نعت فاعلی است از تدریب. رجوع به تدریب شود، کسی که درمی آید در زمین دشمنان از بلاد روم. (ناظم الاطباء) : ادرب القوم، دخلوا ارض العدو من بلاد الروم. (اقرب الموارد) ، رجل مدرب، مرد مجرب. آزماینده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا