معنی محجوب - فرهنگ فارسی عمید
معنی محجوب
- محجوب
- با شرم، با حیا، پنهان، پوشیده، درپرده، کنایه از بی خبر، ناآگاه
تصویر محجوب
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با محجوب
محجوب
- محجوب
- باز داشته شده از بیرون آمدن، پوشیده، در پرده کرده، در حجاب
فرهنگ لغت هوشیار