معنی محجوب محجوب با شرم، با حیا، پنهان، پوشیده، درپرده، کنایه از بی خبر، ناآگاه با شرم، با حیا، پنهان، پوشیده، درپرده، کنایه از بی خبر، ناآگاه تصویر محجوب فرهنگ فارسی عمید