جدول جو
جدول جو

معنی مجه

مجه
برغست، گیاهی بیابانی و خودرو مانند اسفناج با برگ های درشت و گل های ریز سفید یا سرخ رنگ که مصرف خوراکی دارد و خام و پختۀ آن خورده می شود
پژند، هنجمک، هجند، مچّه، بلغس، بلغست، یبست، ورغست، فرغست
تصویری از مجه
تصویر مجه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مجه

مجه

مجه
گیاهی باشد مانند اسفناج و آن بیشتر در کناره های جوی آب روید و آن را در آش کنند
فرهنگ لغت هوشیار

مجه

مجه
گیاهی باشد مانند اسفناج وآن بیشتر در کنارهای جوی آب رویدو آن را در آش کنند و برغست همان است، و با جیم فارسی هم آمده است. (برهان). گیاهی خودرو و مأکول و دارای طعمی تیز و تند مانند طعم تره تیزک و یکی از اجزای سبزی صحرایی است و از آن بورانی نیز سازند و مچه برغست نیز گویند. (ناظم الاطباء) : ملک به وقت بهار هر سال به دشت بیرون شدی با خاصگان خویش و آنجا خیمه زدی و تا گرم نشدی آنجا بودی و از آن چیزهاکه از زمین روید چون گیاهها و ژاژها از مفارج (؟) ومجه همی چیدندی و همی خوردندی پس یک روز ملک به دشت بیرون شد و پسرانش با عمرو بن عدی برفتند و مفارج (؟) و مجه از زمین می کشیدند تا گرد کنند... که اعراب همی خوردند هم خام هم پخته. (ترجمه تاریخ طبری)
لغت نامه دهخدا

رجه

رجه
صف و قطار، رده، طنابی که جامه و چیزهای دیگر بر بالای آن اندازند، ریسمان بنائی
فرهنگ لغت هوشیار

ثجه

ثجه
فرو ریزنده، روان شونده سران آبخیز سبزه زاری که در آن آبگیرها باشد
فرهنگ لغت هوشیار