جدول جو
جدول جو

معنی مایه کوبی

مایه کوبی
مایۀ ضد بیماری به بدن کسی داخل کردن، تلقیح واکسن، واکسینوتراپی
تصویری از مایه کوبی
تصویر مایه کوبی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مایه کوبی

مایه کوبی

مایه کوبی
داخل کردن مایه ضد مرض در بدن بیمار از راه تزریق تزریق مایه (واکسن) ببدن بمنظور پیشگیری یا معالجه ناخوشیها واکسیناسیون
فرهنگ لغت هوشیار

مایه کوبی

مایه کوبی
تزریق مایه (واکسن) به بدن به منظور پیشگیری یا معالجه ناخوشی ها، واکسیناسیون
مایه کوبی
فرهنگ فارسی معین

مایه کوبی

مایه کوبی
تلقیح واکسن. (واژه های نو فرهنگستان). و رجوع به واکسیناسیون در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

ماهی کولی

ماهی کولی
در علم زیست شناسی نوعی ماهی کوچک با قدی در حدود ۳۰ سانتی متر، شکمش سفید و پشتش آبی رنگ است
ماهی کولی
فرهنگ فارسی عمید