خانه، سرای، برای مثال چو آمد بر میهن و مان خویش / ببردش به صد لابه مهمان خویش (اسدی - ۲۰۵)، اسباب خانه هر یک از مواد غلیظ و خوش طعمی که به طور طبیعی یا بر اثر گزش حشرات یا با ایجاد شکاف از تنۀ بعضی درختان یا گیاهان می تراود مانند ترنجبین، شیرخشت و بیدخشت ماندن به معنای توقف کردن در جایی، اقامت کردن، باقی بودن بر حالتی ماندن به معنای مانند بودن ضمیر متصل اول شخص جمع مثلاً کتابمان