جدول جو
جدول جو

معنی مان

مان
خانه، سرای، برای مثال چو آمد بر میهن و مان خویش / ببردش به صد لابه مهمان خویش (اسدی - ۲۰۵)، اسباب خانه
هر یک از مواد غلیظ و خوش طعمی که به طور طبیعی یا بر اثر گزش حشرات یا با ایجاد شکاف از تنۀ بعضی درختان یا گیاهان می تراود مانند ترنجبین، شیرخشت و بیدخشت
ماندن به معنای توقف کردن در جایی، اقامت کردن، باقی بودن بر حالتی
ماندن به معنای مانند بودن
ضمیر متصل اول شخص جمع مثلاً کتابمان
تصویری از مان
تصویر مان
فرهنگ فارسی عمید